معنی تابلویی از پل کله

حل جدول

تابلویی از پل کله

باغبان زیبا

بسوی بالا، شهررویا، گربه و پرنده، ماشین نغمه خوان، ماهیان مهاجر، مرگ و آتش، نقاب ترس


تابلویی از پل سزان

آبتنی کنندگان، دهقان پیر، طبیعت بیجان، قلعه سنت ویکتوار، پل سزان

آبتنی کنندگان

زنان بلندقامت در آفتاب


پل سزان

تابلویی از پل سزان


تابلویی از پل روبنس

کلاه پر


تابلویی از پل گوگن

مسیح زرد

مسیح زرد، جاده گورستان آرل، فرشته زیبا، نذرهای شکرگزاری

فرشته زیبا

گویش مازندرانی

کله کله

پرحرفی، سر و کله زدن، دردسر


پل

پل

لغت نامه دهخدا

کله کله

کله کله. [ک َ ل ِ ک َ ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان تیوند است که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


کله

کله. [ک َ ل َ / ل ِ] (اِ) محل. جای. زار. سار؛ کنوس کله، ازگیل زار (در دیلمان). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

کله.[ک َل ْ ل َ / ل ِ] (اِ) بمعنی سر باشد مطلقاً اعم ازسر انسان و حیوان دیگر. (برهان). رأس و سر. سر انسان و دیگر حیوانات. (ناظم الاطباء). سر. رأس. (اعم از انسان یا حیوان). (فرهنگ فارسی معین):
عصیان کنی و جای مطیعان طلب کنی
بسیار کله رفت به سودای این کلاه.
سوزنی.
ز بس کله ٔ سر که برکنده بود
یکی کوه از آن کله آکنده بود.
نظامی.
- به سر و کله ٔ هم زدن، نزاعی سخت با یکدیگر کردن. با یکدیگر کتک کاری کردن.
- به کله ٔ کسی زدن، در تداول عامه، ابله شدن. دیوانه گشتن. (فرهنگ فارسی معین).
- بی کله، بی خرد. زود خشم. آنکه زود خشمگین شودو مقاومت با غضب خود نتواند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کله بادنجان، قسمت درشت بادنجان که به دم پیوسته باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کله بر کله زدن، جنگیدن. مبارزه کردن. کلنجار رفتن. مقابله کردن. دست و پنجه نرم کردن: امیر ارسلان ده سال است که کله به کله ٔ نره دیوان قاف می زند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده).
- کله بر کله ٔ کسی زدن، کنایه از دعوی برابری داشتن. (غیاث) (آنندراج).
- کله به کله ٔ کسی گذاشتن، با او برابری یا دعوی برابری کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کله زدن با کسی، با او کوشیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سرو کله زدن با او:
همی چینم همی کوشم به دندان با زنخدانش
همی پیچد غلام از رنج و من با او زنم کله.
عسجدی (یادداشت ایضاً).
- کله شدن با کسی، سخت از او خشمگین شدن و به جدال برخاستن با او. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کله کاهو، قسمت درشت و گنده ٔ کاهو که به ریشه پیوندد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- گرم بودن کله ٔ کسی، در تداول عامه، مست بودن. (فرهنگ فارسی معین).
- یک کله آب انداختن یا آب باز کردن به جایی، عمده یا تمام آب را به مدتی کوتاه بدان جا روان داشتن. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- یک کله افتادن بیمار، بی افاقه ای در میان مدتی در تب و بیهوش بودن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- امثال:
کله ٔ گنجشک خورده است، پر می گوید. (امثال و حکم ص 1232).
یک کله و یک گله، نظیر: یک مویز و چهل قلندر. یک انگور و صد زنبور. یک انار و ده (یا) صد (یا) هزار بیمار. (امثال و حکم ج 4 ص 2049).
|| جمجمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا از نصاب):
مرغی دیدم نشسته بر باره ٔ طوس
در پیش نهاده کله ٔ کیکاوس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرسها و کجا ناله ٔ کوس ؟
(منسوب به خیام).
خیز و در این گورها درنگر و پندگیر
ریخته بین زیر خاک ساعد و ساق و کله.
سنائی.
آنکه گستاخ آمدند اندر زمین
استخوان و کله هاشان را ببین.
مولوی.
شنیدم که یک بار در حله ای
سخن گفت با عابدی کله ای.
(بوستان).
- کله ٔ پوسیده، جمجمه ای که در گور و زیر خاک پوسیده شده باشد:
اگر دو کله ٔ پوسیده برکشی ز دو گور
سر امیر که داند ز کله ٔگرای.
(از لباب الالباب).
- کله ٔ خشک، جمجمه ٔ پوسیده و خشکیده در دل و درون گور:
نهادندی آن کله ٔ خشک پیش
وزو باز جستندی احوال خویش.
نظامی.
|| دماغ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
از کله ٔ عدوی تو سودای مهتری
بیرون شود چو نخوت گیسو ز فرق کل.
سوزنی.
که سودای لبش در کله افکند
که مغز او نشد در استخوان لعل.
حکیم جنتی (از لباب الالباب ج 2).
|| هر چیز گرد و گندله. (فرهنگ فارسی معین). || یک عدد قند مخروط و صنوبری شکل که به اوزان مختلف ریزند. یک قند تمام ریخته به شکل مخروطی. یک دانه قند تمام. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سر هر چیزی. (ناظم الاطباء): کله ٔ درخت، بالای آن. سر آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || فرق سر را هم گفته اند. (برهان). فرق و تارک سر. (ناظم الاطباء).
- کله ٔ سر، فرق سر. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده):
کله پوست نهم کله ٔ سر مشدی وار
پیش مشدیها خود را پر و پادار کنم.
ایرج میرزا (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده).
|| فوق و بالا. (ناظم الاطباء). || اول هر وقت: کله ٔ صبح، اول صبح. کله ٔ سحر، اول سحر. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده).

معادل ابجد

تابلویی از پل کله

554

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری